و تازه می فهمم
که برف خستگی خداست
آن قدر که حس می کنی
پاک کنش را برداشته
می کشد
روی نام من
روی تمام خیابان ها
خاطره ها
گروس عبدالملکیان
در زندگی به من آموخته بودند
هرکسی را دیدم سلام بگویم
درجنگ به من آموخته بودند
هرکسی را دیدم شلیک کنم
سی سال از جنگ گذشته است
شصت سال از زندگی
حالا برگشته ام به زادگاهم
نه دوستی مانده که به او سلام کنم
نه دشمنی که به او شلیک کنم
از اکبر اکسیر
خدا را شکر! که کودکیام تو نداشت تا بتوان گاهی پناه برد به خاطرات کودکی از دست تو! [بهمنـ عطائیـ]
دستها در جیب
سیگار به ته رسیده میان ِ لب
به دیوار تکیه میدهیم
نه که کارآگاه باشیم یا عضو مافیا
نه
بدبختیم
علیرضا روشن
موجودیست که گاهی سیگار. گاهی درد میکشد انسان موجودیست که گاهی سیگار را با درد میکشد!! علیرضا روشن
انسان