آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

فرهاد...


تو لیلی نیستی 
من اما
مجنون حرف هات می شوم
دیوانه ی دست هات
مبهوت خنده هات
گل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخره های شب را
آنقدر می تراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندی

چه میدانستم...

چه می دانستم هر چه زمان بیش تر می گذرد من عاشق تر می شوم ؟  

 عاشق مردی که تا سر حد مرگ مرا دوست داشت   

اما شاید نمی خواست یا نمی توانست مرا به چنگ بیاورد . 

 


فقط یه ...

مامان من یک آرزو تو زندگیش داشته .   

فقط یه آرزو .  

 هیشکی اینو نمی دونه .   

حتی بابا هم نمی دونسته .   

 

مامان از بچگی آرزو داشته که وقتی شوهر کرد ، 
 

شوهرش براش گل بیاره . اما بابام هیچ وقت اینو نفهمیده !
 

 

نریز...

وقتی که می رفتی  


ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻮد 


ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ 


ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺷﺪ 


ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﯽ 


... ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻣﺎﻧﺪ 

 



ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﯾﯽ 


ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ 


ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩل ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﺍﺕ 


ﻓﺼﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﯾﺰ ...

 

 

من...

کاش تولدِ من هم می‌ماند برای بعد، 


به کجای دنیا بَر می‌خورد؟!

این...

وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت، 
چه حوصــله ای ! 
این مـوهــا، این چشم هــا .... 
خودت می فهمــی؟ 
من همه اینها را دوست دارم.