ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﻲﮐﻨﻲ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ
ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ …
ﻣﻦ
ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﮐﺠﺎﻱ ﻗﻠﺒﺖ
ﺷﻠﻴﮏ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ …
ﺗﻮ
ﺩﻳﮕﺮ
ﺧﻮﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﺷﺪ …
پر کردن جای خالیش با آدمها
حکایت پر کردن
گودال با تکه ای یخ است...
هر کدام در من اندکی بعد
آب میشوند،
نیست میشوند،
انگار هیچ وقت نبوده اند...
جای خالی عشق
با هیـــــچ چیزی پر نخواهد شد،
هیــــــــــــــــــچ....
چه ساده لوح اند آنان که می پندارند
عکس تو را به دیوارهای خانه ام آویخته ام
و نمی دانند که من
دیوارهای خانه ام را به عکس تو آویخته ام ...
« دوستت دارم »
و آنقدر از این جمله می ترسم که از مرگ نه !