آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

آنسوی هرچه حرف و حدیث امروز است...

بگذار عشــــــــق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با دیگری...

نگفتم...

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست، 


نگفتم : عزیزم ، این کار را نکن . 


نگفتم : برگرد 


و یک بار دیگر به من فرصت بده . 


وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، 


رویم را برگرداندم. 


حالا او رفته 


و من 


تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم. 


نگفتم : عزیزم متاسفم ، 

 
چون من هم مقّصر بودم. 


نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، 


چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است. 


گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، 


من آن را سد نخواهم کرد. 


حالا او رفته 


و من 


تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم. 


او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم 


نگفتم : اگر تو نباشی زندگی ام بی معنی خواهد بود. 


فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد. 


اما حالا ، تنها کاری که می کنم 


گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم. 


نگفتم :بارانی ات را درآر... 


قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم. 


نگفتم :جاده بیرون خانه 


طولانی و خلوت و بی انتهاست. 


گفتم : خدانگهدار ، موفق باشی ، خدا به همراهت . 


او رفت 


و مرا تنها گذاشت 


تا با تمام چیزهایی که نگفتم ، زندگی کنم. 

 

 

 

 

 

تازه فهمیدم...

اولین بار

که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است

تب می کنم، عرق می کنم، می لرزم

جان می دهم هزار بار

می میرم و زنده می شوم پیش چشمهای تو

تا بگویم دوستت دارم

اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم

خیلی سخت است

اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است

و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم   

و بـعد راهم را بگیرم و بروم  

چون تازه فهمیدم  

تو هرگز دوستم نداشتی !